فصل 41 - گنجینه طلایی

۱۴۰۴/۰۱/۲۰

"گنجینه طلایی"

تورج و منوچ دو عضو باهوش و مرموز خانواده، ترکیب دو نفره خارق العاده‌ای با هم ایجاد میکنن. تورج مهارتهای خاصی برای فریب دادن و ایجاد حواس‌پرتی داره و منوچ یه شعبده باز حرفه‌ایه و با حرکات سریع و دقیقش هرگز ردپایی از خودش به جا نمیذاره. داستان اونها در آستانه عید نوروز اتفاق میفته. شهر در حال آماده سازی برای جشن‌های بهاریه. اما در پشت صحنه این دو نفره در حال برنامه‌ریزی یک سرقت بزرگ هستن. تورج و منوچ در حال تدارک برای سرقت یک گنجینه باستانی از موزه‌ای در ژاپن هستن. این گنجینه یه تخم‌مرغ طلایی با نقشهای باستانیه که نماد نوروز و تغییر ساله. این تخم‌مرغ طلایی نه تنها ارزش مادی زیادی داره، بلکه گفته میشه دارای قدرت‌های اسرار آمیزه و خانواده اون رو برای خودش میخواد.موزه در آستانه تعطیلات نوروز، موارد امنیتی رو بالا برده و با سیستم‌های پیشرفته و گارد مسلح از گنجینه‌ها محافظت میشه. در شب قبل از عید، تورج و منوج وارد عمل میشن؛ تورج با اجرای یک نمایش دلقکی در مقابل موزه، جمعیت رو به سمت خود می‌کشه و منوچ به آرومی وارد موزه می‌شه. اون با استفاده از مهارت‌های شعبده‌بازی کارتی خودش، از سیستم‌های امنیتی عبور می‌کند و به گنجینه می‌رسه. اما در لحظه‌ی آخر، بدشانسی میاره و کارت جوکر از دستش میفته و آژیر خطر رو به صدا در میاره. تورج و منوچ با استفاده از یک نقشه‌ی فرار از پیش طراحی شده، گنجینه رو از موزه خارج میکنن و خودشون رو به یک مکان امن می‌رسونن. در حالی که شهر در حال جشن گرفتن عید نوروزه، تورج و منوچ در سایه‌ها پنهان می‌شن و به نقشه‌های بعدی فکر می‌کنن.